اندکی ان سو تر ...
این که مدام به سینه ات می کوبد ،قلب نیست ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود .
ماهی کوچکی که طعم تنگ آزارش می دهد و بوی دریا هوایی اش کرده است.
قلب ها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس اما کیست که باور کند در سینه اش نهنگی می تپد
آدم ها ،ماهی ها را در تُنگ دوست دارند و قلب ها را در سینه.
اما ماهی وقتی در دریا شناور شد ماهی است و قلب وقتی در خدا غوطه خورد ،قلب است.
هیچ کس نمی تواند نهنگی را در تُنگی نگه دارد ،تو چه طور می خواهی قلبت را در سینه نگه داری؟وچه دردناک است وقتی نهنگی مچاله می شود و وقتی دریا مختصر می شود و وقتی قلب خلاصه می شود و آدم قانع.
این ماهی کوچک ،اما بزرگ خواهد شد و این تُنگ ،تَنگ خواهد شد و این آب ته خواهد کشید.
تو اما کاش قدری دریا می نوشیدی و کاش نقبی می زدی از تنگ سینه به اقیانوس.
کاش راه آبی به نا منتها می کشیدی و کاش این قطره را به بی نهایت
گره می زدی.کاش...
*با تشکر از بازدید شما . هر گونه استفاده از متون و تصاویر این وبلاگ ممنوع میباشد . *
- ۹۲/۰۷/۱۴
- ۵۱۲ نمايش
** *** ***** ***** ***** *****
** **** ******* *****
*********