فرشته ها می ایند
فرشته ها آمده اند پایین. همه جا پُر از فرشته است.از کنارت که رد میشوند، میفهمی؟ اسمت را که صدا میزنند، میشنوی؟ دستشان را که روی شانه ات میگذارند، حس می کنی؟
میکنی؟راستی، حیاط خلوت دلت را آب و جارو کرده ای؟دعاهایت را آماده گذاشته ای؟ آرزوهایت را مرور کرده ای؟میدانی که امشب به تو هم سر میزنند؟میآیند و برایت سوغاتی میآورند، پیرهن تازه ات را.
خدا کند یک هوا بزرگ شده باشی. میآیند و چهار گوشه دلت را نور و گلاب میپاشند.
میآیند و توی دستشان دعای مستجاب شده و عشق است.
مبادا بیایند و تو نباشی. مبادا درِ دلت را بسته باشی.
مبادا در بزنند و تو نفهمی. مبادا...
کوچه دلت را چراغانی کن. دمِ در بنشین و منتظر باش.
فرشته ها میآیند. فرشته ها حتما میآیند.
خدا آن سوتر منتظر است. مبادا که فرشته هایت دست خالی برگردند.
- ۱ نظرات شما
- شنبه ۲۸ تیر ۹۳ ، ۰۰:۳۰
- ۴۳۶ نمايش